آرامش مشوش در روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان

روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان، خواستگاری جوان، ازدواج جوانان

آرامش مشوش در روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان

روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان، خواستگاری جوان، ازدواج جوانان

ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3) 6-آقای گریزپا هنگامی که می خ

ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (3)
6-آقای گریزپا

هنگامی که می خواهید به این گونه مردها بگویید که مثلاً این اواخر اصلاً با هم نبوده اید، بلند می شوند و اتاق را ترک می کنند. با این بهانه که:«الآن دوست ندارم درباره این موضوع چیزی بشنوم.»
از صورت حساب های سنگینی که به جهت خریدهای اعتباری برای تان فرستاده شده است شکایت می کنید و سپس گریه تان می گیرد. او می گوید: «هر وقت این جوری به هم می ریزی نمی تونم با تو صحبت کنم.» این را می گوید و از خانه خارج می شود.
فکر می کنید سرانجام در مذاکرات خود با او درباره ی بچه ها دارید کم کم به جایی می رسید که یک باره بلند می شود و می گوید که خسته شده است و بیش از این تحمل این قبیل صحبت ها را ندارد. سپس به اتاق دیگری می رود تا تلویزیون تماشا کند.
فکر نمی کنم زنی وجود داشته باشد که دست کم یک یا دو بار در زندگی خود با آقای گریزپا (فراری) رو به رو نشده باشد. یک لحظه مثل یک مرد مهربان شیرین و خوش اخلاق که عاشق هستید مقابل تان نشسته است اما به یک باره غیبش می زند. گاهی اوقات علت رفتنش را توضیح می دهد که البته فرقی در کل ماجرا ایجاد نمی کند، اما حداقل شما متوجه می شوید که اتفاقی افتاده است، گاهی اوقات از روی صندلی اش درست مثل یک تکه نان از دستگاه توستر بیرون می پرد، می جهد و با ذکر گفته ای ناخوشایند از اتاق خارج می گردد و گاهی اوقات نیز پیش از آن که متوجه شوید چه اتفاقی افتاده است در سکوت صحنه را ترک می کند.صرف نظر از این که به کدامیک از این روش ها اتاق را ترک می کند، اما نتیجه همواره یک چیز است. احساس رنجش خاطر، رهاشدگی و عصبانیت می کنید، زیرا با صداقت و به طور شسته و روفته دلیل ناراحتی اش را به شما نگفته است.
این پدیده ی ناخوشایند و آزاردهنده را چه چیزی سبب می شود؟
شاید بتوان گفت که مردها ظرفیت مشخص ومحدودی را برای مذاکرات احساسی و عاطفی دارند و هنگامی که عقربه ی دستگاه نشانگر آن ها در برابر درجه ی خاصی قرار می گیرد به یک باره فشار دیگ بخارشان به مرحله ی بحرانی می رسد و سپس ناگهان تصمیم می گیرند که باید آن را از مدار خارج کنند. این است که اعلام می کنند وقت مذاکره به سر رسیده و تمام شده است. شاید به همین دلیل است که عقب نشینی آقای گریزپا چنین ناگهانی، غیر منتظره و بدون اطلاع قبلی است. شاید خود او نیز تا زمانی که اتفاقی نیافتاده است از واقع قریب الوقوعش اطلاع چندانی ندارد. مگر تا موقعی که دیگر اتفاق افتاده است!
برخی از مردها آستانه ی صمیمیت بسیار پایینی دارند. تحمل و ظرفیت این گونه مردها برای صحبت ها و مذاکرات احساسی و عاطفی از حد چند جمله تجاوز نمی کند که با سه شماره ناپدید می گردند برخی دیگر آنقدر ادامه می دهند تا یکی از کلیدهای حساس آن ها را اشتباهی بزنید.بدین معنا که یکی از نقطه ضعف ها یا حساسیت های آن ها را برانگیخته کنید. مثلاً شروع به گریه کنید یا جمله یا عبارت خاصی را به
زبان بیاورید یا به گونه ای خاص به آنها نگاه کنید. در این گونه اوقات است که به یک چشم به هم زدن در منطقه ی ناامن خود قرار می گیرند و احساس خطر می کنند و به دنبال آن دیری نمی کشد که اثر یا رد پایی نیز از آن ها پیدا نمی کنید.با تمامی این اوصاف برخی دیگر واقعاً بیشتر وقت ها هم صحبت خوبی برای نامزد/همسرشان هستند مگر اینکه با شرایط سختی رو به رو شوند که از کنترل آن معذور باشند. مثلاً یا خیلی خسته باشند یا فشار کار زیادی را تحمل کرده باشند.در این اوقات است که استعداد و گرایش آن ها به ناپدید گشتن افزایش می یابد.
این امکان وجود دارد مردان گریزپا و فراری واقعاً قصد ناراحت کردن نامزد/همسر خود را نداشته باشند اما متأسفانه این عادتشان یکی از بدترین و به اصطلاح «بی اتیکت ترین» روشهای ارتباطی است. ترک کردن نامزد/همسرتان آن هم هنگامی که وسط یک مکالمه یا مذاکره ی دو طرفه هستید نه تنها محترمانه نیست و بی ادبی است بلکه گستاخانه و رنجش آور نیز هست.
مردان عزیز:لطفاً توجه داشته باشید که در اینجا منظور من هرگز آن نیست که هنگامی که پیشرفت قابل ملاحظه ای در صحبت ها و مذاکرات به چشم نمی خورد ساعت ها آنجا بنشینید و خود را رنج بدهید. اوقاتی وجود دارند که یک تنفس و استراحت کوتاه و موکول کردن ادامه ی مذاکرات به بعد برای آرامش و تجدید قوا بسیار نیز مفید و عاقلانه است. اما کاری که آقای گریزپا می کند چیر دیگری است. هر چند که خود او ممکن است فکر کند که این روش را به کار برده است. آنچه او در واقع انجام می دهد پریدن از هواپیمای در حال سقوط با چتر نجات است بدون خبر دادن به همسرش و تنها گذاشتن او در داخل هواپیما.
چرا مردهای بسیارخوب و خوش اخلاق نیز گاهی اوقات به یکباره به آقای گریزپا تبدیل می شوند؟ این همان چیزی است که در سرتاسر این کتاب به آن پرداخته ایم: مردها از مذاکرات مارپیچی احساسی و پیچ و تاب خوردن های عاطفی زن ها خسته و بی تاب می شوند. مردها از چیزهای ناخوشایندی که نامزد/همسرشان در این گونه صحبت های طولانی می گویند، خوش شان نمی آید و احساس سرزنش و کنترل شدگی می کنند از این رو دوست ندارند به این گونه صحبت ها گوش کنند. قابلیت و توانایی مردها در پردازش اینگونه اطلاعات و داده ها به یکباره بااختلال مواجه می شود به طوری که برای درنگ و ژرفانگری بیشتر بر روی این داده ها به وقت بیشتری نیاز پیدا می کنند. به هنگام صحبت درباره ی صمیمیت و نزدیکی مردها احساس خفگی می کنند و حس می کنند که نیاز دارند فرار کنند. درست مانند کسانی که از قرار گرفتن در مکان های بسته دچار «فوبیا» و هراس می شوند.
مشکلی که در رابطه با ناپدید شدن وجود دارد این است که مکالمه و مذاکره را با بن بست رو به رو می کند و برخلاف مقررات و قوانین گفت و گو و مذاکره است. هرگز نمی توان در غیبت یکی از طرفین پایان مذاکره را اعلام کرد یا نتیجه و حاصلی را برای آن در نظر گرفت.

آقای گریزپا:خانم بی سرپرست

در مواجهه با آقای گریزپا و فراری چه احساسی به زن ها دست می دهد؟ به عبارت دیگر هنگامی که زنی شاهد خارج شدن شوهر خود از اتاق آن هم در وسط یک مکالمه و گفت وگو است، چه احساسی به او دست خواهد داد؟ احساس ترک شدگی. اینکه او را مثل فردی بی سرپرست رها کرده اند. مانند بچه ی بی سرپرستی که پدر و مادرش او را رها کرده اند و او منتظر است تا نجات دهنده ای پیدا شود و او را با خود به خانه ببرد. چشم به در می دوزیم تا مرد گریزپایمان برگردد، ما را در آغوش بگیرد و بگوید: «عزیزم، متأسفم. نباید تو را همین جوری می گذاشتم و می رفتم. راستش فقط یکدفعه خیلی مأیوس و سرخورده شدم. دیگر هرگز دوباره تو را اینطور ترک نخواهم کرد.» بسیار خب، شاید این کمی زیاده خواهی باشد. بنابراین ما به همان «متأسفم، یکدفعه حالم خیلی بد شد» و یک بوسه از گونه هایمان یا هر چیز دیگری که مجدداً ارتباط میان ما و معشوق مان را برقرار کند، راضی هستیم.
بسیار دشوار است، شما را ترک کنند و احساس بی پناهی و بی سرپرستی نکنید آنهم به خصوص در لحظات دشوار که آسیب پذیر هستید. زن ها در این گونه اوقات می رنجند و احساس وحشت و تنهایی می کنند. به طرزی عجیب ممکن است احساس شکست نیز بکنند. شکست درحل و فصل و ترمیم آنچه بر سرش دچار سوء تفاهم شده بودیم. شکست در اینکه تمایل مرد زندگی خود را جلب کنیم تا بر روی مشکلات مان کار کند.شکست در اینکه او را برای خود نگه داریم به یاد داشته باشید برای زن ها عشق همواره در اولویت است. از این رو حفظ ارتباط، هارمونی، هماهنگی و همخوانی به هر قیمت که شده باشد از مهمترین نیازهای آنها به حساب می آید. به همین دلیل است که بیشتر ما زن ها از جر و بحث و مشاجره ی لفظی بیزاریم.و ترجیح می دهیم تا صبح هم که شده باشد بیدار بنشینیم مسئله را در میان خود حل و فصل کنیم تا آنکه مجدداً بتوانیم آشتی کنیم. ما زن ها اصولاً از انجام هر کاری که گسستگی ارتباط میان ما و معشوق مان را مجدداً ترمیم کند و بتوان آن را به حالت اولیه بازگرداند روی گردان نیستیم.اما به جای آن نامزد/همسرمان ناپدید شد و ما احساس می کنیم که فریب خورده ایم و ازفرصت ما اصلاح و بهبود شرایط و اوضاع محروم شده ایم.

راه حل:

مردان عزیز:لطفاً هرگز به یکباره و ناگهانی در وسط یک مکالمه یا مذاکره نامزد/همسرخود را ترک نکنید. لطفاً کمی طاقت بیاورید و سعی کنید با استفاده از روش ها و راه کارهایی که در این کتاب آموخته اید، به راه حل و تفاهم برسید و مسائل و مشکلات موجود میان خود و نامزد/همسرتان را حل و فصل کنید.چنانچه حصول تفاهم مقدور نبود، دست کم تلاش کنید مهربان باشید.
مردان عزیز:چنانچه احساس کردید که می خواهید به آقای گریزپا تبدیل شده ناپدید شوید یا فکر می کنید که در آستانه ی تحمل خود قرار دارید به یکباره بلند نشوید اتاق را ترک کنید.
در اوقاتی که می خواهید ناپدید شوید چه کار کنید
به نامزد/همسر خود خبر دهید که:
*اهمیت مکالمه و مذاکره را درک می کنید.
*همچنان مایلید که مکالمه را در وقتی مناسب ادامه دهید و مسئله را حل کنید.
*به آستانه ی تحمل خود رسیده اید و می دانید که دیگر نمی توانید مؤثر یا مفید واقع شوید.
*می خواهید تنفس اعلام کنید و مدتی (یکساعت یا تمام عصر) را استراحت کنید.
*کاملاً متعهد هستید که مکالمه را مجدداً در زمانی که برای هر دو طرف مناسب باشد از سر گیرید تا به نتیجه ای مشترک برسید.

7-آقای فرمان فرما

چنین مردهایی مدام با صدای بلند به شما دستور می دهند، گویی رئیس شما هستند .
به گونه ای با شما صحبت می کنند که گویی شما بچه ای کوچک هستید و نمی دانید چه کار باید بکنید.
هر بار که به آنها پیشنهاد می دهید، می گویند که نمی دانید درباره ی چه چیزی حرف می زنید!اینگونه مردها احتمالاً فیلمهای زیادی را از جان وین تماشا کرده اند. شاید هم قهرمانان مورد علاقه شان ترمیناتور باشد و امکان دارد اساساً و از نظر سرشتی مردهایی رئیس مآب و سلطه جویی
باشند.می خواهم با «آقای فرمان فرما» آشنا شوید.کافی است که سعی کنید با او صحبت کنید و ببینید که چگونه فوراً به شما اعلام می کند که مقام و مرتبه ی او از شما بالاتر است و بر این ادعای خود پای می فشارد و می گوید که او خود بهتر می داند چه کار کند. کافی است سعی کنید کاری را خودتان به تنهایی و به روش خودتان انجام دهید و ببینید که چگونه فهرست بلند بالایی از انواع دستورها، بکن نکن ها، راهنمایی ها را به شما ارائه خواهد داد.کافی است بخواهید در برابر او عکس العمل نشان دهیدـ البته بهتر است که این کار را نکنیدـ مگر اینکه بخواهید برایتان سخنرانی کند و پند و اندرزتان دهد و بگوید که چقدر با تجربه تر، عاقل تر، کامل تر و فهمیده تر از شمات.
آقای فرمان فرما عاشق آن است که زن ها را کنترل کرده بر آنها چیره شود.مدام به شما دستور می دهد واز شما انتظار دارد فرمان های او را مو به مو اطاعت کنید و درستی آنها را هرگز زیر سؤال نبرید. چرا که خب بالاخره ناسلامتی او یک فرمان فرما است و راه درست انجام هر کاری را می داند و شما باید خیلی هم از او متشکر و ممنون باشید که راهنمایی هایش را بی شایبه به شما ارائه می دهد.
مکالمه و گفت و گو با آقای فرمان فرما یک طرف است، این گونه صحبتها در واقع اصلاً «مکالمه» نیستند. بلکه سخنرانی، خطابه و موعظه اند. او حرف می زند و شما گوش می کنید هنگامی که با آقای فرمان فرما رابطه دارید تنها یک نفر صلاحیت دارد و تام الاختیار است. و آن یک نفر البته فقط اوست. بنابراین تلاش برای مکالمه و برقراری ارتباط با او
بیهوده و محکوم به شکست است.زیرا او از این کار سرباز خواهد زد، مگر آنکه بخواهد درباره ی چیزی با شما بحث کند.
ارتباط با آقای فرمان فرما برای اعتماد به نفس و خودباوری زن گران تمام می شود. این بدان جهت است که او عادت دارد:
*شما را در نزد دیگران تحقیر کند.
*همچون زیردست با شما رفتار کند.
*به گونه ای رفتار کند که از شما مهم تر است.
*شما را نکوهش کند، گویی که تمامی آنچه انجام داده اید اشتباه بوده است.
*صدایش را بر روی شما بالا ببرد تا اینکه جا بزنید و عقب نشینی کنید.
عجیب ترین چیز درباره ی چنین مردی این است که براستی خودش هم نمی بیند که همچون کماندوها رفتار می کند. در قلبش، شما را براستی دوست دارد و چنین باور دارد که فقط می خواهد مفید واقع شود و به شما کمک کند، آموزش دهد، تربیت کند، حمایت کند و بله:برایتان یک «مرد» باشد. آنچه او تشخیص نمی دهد این است که هرچه بیشتر با چنین رفتار نامحترمانه ای با شما رفتار می کند از عشق و علاقه ی میان شما کاسته خواهد شد. چرا؟ زیر هیچ زنی به لحاظ جنسی نسبت به کسی که همچون «افسر ارشد» او با او رفتار کند، تحریک نمی شود.

آقای فرمان فرما:خانم منفعل

هنگامی که با زنی مانند بچه رفتار می شود به تدریج احساس بچه بودن هم خواهد کرد. هنگامی که به این دلیل کسی نکوهش می شود که نمی تواند کارها را به درستی انجام دهد و از او انتقاد می شود، او اعتماد به نفس و خودباوری اش را از دست می دهد. هنگامی که به او می گویند چه کار بکند و چه کار نکند و چگونه هم انجامش دهد، خلاقیت و قوه ی ابتکار عملش را از دست می دهد. این دقیقاً همان اتفاقی است که برای زنی می افتد که با آقای فرمان فرما زندگی می کند. بدین معنا که به زن منفعل و انفعالی تبدیل می شود.
اما زن منفعل کیست؟ او زنی است که تمامی قابلیتها و مهارتهای لازم برای زندگی کردن و سر کردن با آقای فرمان فرما را به خوبی آموخته است. بدین معنا که ابراز وجود نمی کند. منطق و قضاوت خود را زیر پا می گذارد و با منطق و قضاوتهای بهتر آقای فرمان فرما جایگزین می کند، به روش های او تن می دهد، حتی در اوقاتی که با گفته ها یا رفتارهای او نیز موافق نیست، هرگز با او بگو مگو نمی کند و به منظور حفظ حیات و بقای احساسی و عاطفی خود و برحذر بودن از زد و خوردهای مداوم و بلانقطاع روحی، تمام و کمال وا می دهد و خود را تسلیم می کند.
ممکن است زن های منفعل به غیر از شوهرشان با هیچ کس دیگر انفعالی به نظر نرسند. این امکان وجود دارد که دوستان یا همکاران او، او را زنی قوی، با اعتماد به نفس و نیرومندـ نقطه ی مقابل منفعل ـ بدانند اما آنها هرگز شاهد مراودات وتبادلات او با نامزد/همسرش نیستند.یا اگر هم
باشند احتمالاً او را نخواهند شناخت!

راه حل:

چنانچه شما نیز آقای فرمان فرما هستید و مشغول مطالعه ی این مطالب، احتمالاً توصیه ی مرا نخواهید پذیرفت. اما در هر حال، آنچه مایلم به آن فکر کنید این است که:درنهایت رفتار مانند کماندوها با زنی که می گویید دوستش دارید روح او را خفه خواهد کرد.
در ابتدا ممکن است فکر کنید که نامزد/همسرتان زن بسیار خوب و فرمانبرداری است، اما با گذشت زمان خواهید دید که گرمای نگاهش به شما به سردی گراییده است و در خواهید یافت آنچه را که شما احترام او نسبت به خودتان تلقی می کردید چیزی جز ترس نبوده است. شاید هیچگاه او را به لحاظ جسمانی و فیزیکی از دست ندهید، اما مطمئن باشید قلب او هرگز باشما نخواهد بود.زیرا خویشتن واقعی او در زیر خرابه هایی که از اعتماد به نفس او باقی مانده مدفون گشته است. خرابه هایی که هربار که شما مانند زیردست با او رفتار می کنید، بیشتر و بیشتر فرو می ریزند و بر سر او خراب می شوند.
آیا براستی هیچیک از توصیف های فوق درباره ی شما صدق نمی کنند؟ آیا کمترین احساس گناهی از مطالعه ی این بخش در شما زنده نشده است؟ چنانچه پاسخ شما به این پرسش ها مثبت است
پس لطفاً کمک حرفه ای دریافت کنید، نزد مشاور بروید. هم به تنهایی و هم به همراه نامزد/همسرتان. تا بتوانید رابطه ی سالم و عاشقانه ای را که هر دو شما نیز استحقاق آن را دارید ایجاد کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد