آرامش مشوش در روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان

روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان، خواستگاری جوان، ازدواج جوانان

آرامش مشوش در روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان

روانشناسی, تست هوش و شخصیت, شور جوان، عشق جوان، خواستگاری جوان، ازدواج جوانان

کی با کی ازدواج کنه؟

کی با کی ازدواج کنه؟
کدام شخصیت ها به درد هم می خورند؟
 
ازدواج از مهم ترین انتخاب ها در زندگی هر فرد است. انتخابی که نیاز به شناخت و آشنایی طرفین در آن ضرورت دارد و هر یک از دختر و پسر باید در دامنه ای از زیربناهای اعتقادی، اخلاقی، خانوادگی، فکری و شخصیتی دارای همسانی و هماهنگی با یکدیگر باشند. درست است که وجود برخی از تفاوت ها هم می تواند به رشد افراد و جذابیت ارتباطی بیافزاید اما روان شناسان امروزه معتقدند که شباهت ها خیلی بیش از تفاوت ها در موفقیت آمیز بودن یک ازدواج موثر است. لذا لازم است تا وجوه مشترک خود را در حیطه های بالا بررسی نمایید. چه اینکه اگر افراد در بعد اعتقادی از فاصله و اختلاف زیادی برخوردار باشند می توان این ازدواج را با خطر مواجه سازد. یکی از حیطه های مهم مورد بررسی در ازدواج پس از زیربنای اعتقادی، می تواند شخصیت افراد باشد. می گویند اگر دنبال همسر ایده آل تان می گردید، راهش این است که اول، شخصیت خودتان را بشناسید و بعد بر اساس شخصیت خودتان، دنبال شخصیتی بگردید که با شما سازگار باشد. اگر شما هم این تئوری را قبول دارید، با ما همراه شوید...

ماجراجویان با ماجراجویان ازدواج کنند
 
افراد ماجراجو عاشق ریسک کردن هستند. اگر چنین شخصیتی داشته باشید، احتمالا بسیار کنجکاو، خلاق و پرانرژی هستید و معمولا فرد خودانگیخته ای هستید. علایق فراوانی دارید؛ از کوهنوردی و ماهی گیری گرفته تا رفتن به سینماو تئاتر.
* گزینه ازدواج: شما با افراد ماجراجویی که درست مانند خودتان باشند، به خوبی رابطه برقرار می کنید. اگر دنبال همسر ایده آل خودتان هستید، عجله نکنید؛ چون ماجراجویی شما باعث می شود خیلی سریع در عشق گرفتار شوید و عاقلانه عمل نکنید. اگر به کسی واقعا علاقه دارید، به خودتان فرصت دهید تا بهتر او را بشناسید. در عین حال گاهی ماجراجویی بیش از اندازه ممکن است شما را وسوسه کند که به دنبال گزینه های بهتر بوده و در یک ایده آل گرایی و تنوع طلبی گرفتار شوید ولی باید با این خصوصیت نادرست مبارزه کنید.
* روان شناسی شخصیت: افراد ماجراجو شخصیت خود را بیش از همه مدیون میزان ترشح زیاد هورمون دوپامین در مغزشان هستند. این هورمون،‌ همان هورمونی است که به شما احساس شادی و شادابی و سرزندگی می بخشد.
اگر دنبال همسر ایده آل تان می گردید، راهش این است که اول، شخصیت خودتان را بشناسید و بعد بر اساس شخصیت خودتان، دنبال شخصیتی بگردید که با شما سازگار باشد.

خلاق ها با خلاق ها ازدواج کنند
 
اگر آدم خلاقی باشید، احتمالا وظیفه شناسی و آبروداری از خصوصیات عالی شخصیت شماست. آرامش، اجتماعی بودن و مدیریت عالی منابع انسانی جزء خصوصیات شما خواهد، شما دوست دارید از قوانین پیروی کنید و می توانید به راحتی برای زندگی خودتان برنامه ریزی داشته باشید و طبق آن برنامه قدم به قدم به هدف تان برسید. دیگران از شما بسیار راضی و خشنود هستند و شما را به عنوان آدمی قابل اعتماد می شناسند.
* گزینه ازدواج: افراد خلاق و سازنده مانند خودتان، زوج مناسبی برای شما هستند. طرف مقابل تان ممکن است قدرت حمایت گری شما را بپرستد ولی مواظب باشید این حمایت همه جانبه، این احساس را در همسرتان ایجاد نکند که دارید مرتب او را کنترل می کنید. شما و همسرتان احتمالا سال ها با هم زندگی خواهید کرد چون افرادی مثل شما برای حفظ و تداوم زندگی شان هر کاری می کنند و وفاداری به طرف مقابل رکن نخست زندگی شان است.
* روان شناسی شخصیت: شخصیت آرام و موقر خود را باید مدیون هورمون سروتونین باشید. این ماده شیمیایی می تواند اخلاق شما را تعدیل کرده و عصبانیت و حالت تهاجمی شما را کنترل کند.
افرادی می توانند برای مدیران بهترین زوج باشند که خصوصیت اصلی شخصیت شان کنار آمدن و سازش با طرف مقابل باشد و طبیعت انعطاف پذیری داشته باشند.

مدیرها با سازگارها ازدواج کنند
 
اگر مدیریت بخش غالب از شخصیت شما است، حتما می دانید که بسیار رک و راست هستید و بدون پرده نظرتان را می دهید. از سوی دیگر با مسایل بسیار منطقی و واقع بینانه برخورد می کنید. قاطعیت و استواری از شما جدانشدنی است. شما به آسانی می توانید در روابط و کار خودتان تمرکز کنید و در ریاضیات، مکانیک و موزیک می توانید زبردست باشید. رقابت جویی و جاه طلبی عشق همیشگی زندگی شماست.
* گزینه ازدواج: افرادی می توانند برای شما بهترین زوج باشند که خصوصیت اصلی شخصیتشان کنار آمدن و سازش با طرف مقابل باشد و طبیعت انعطاف پذیری داشته باشند و گرنه کار شما با یک مدیر به دعوا و جنگ می کشد. اگر شما در روابط خانوادگی و عاشقانه خود دست از کنترل و امر و نهی بردارید، عشق آرام آرام وارد زندگی شما خواهد شد و از درگیر شدن در رابطه عاشقانه که نمی توانید آن را کاملاً کنترل کنید، نمی هراسید. شما شخصیت محکمی دارید که مشکلات خود را نشان نمی دهید ولی این خصوصیت شما ممکن است باعث شود همسرتان فکر کند شما پنهان کار، مرموز، سرد و بی روح هستید. اجازه دهید دست کم در روابط خانوادگی احساسات شما بر قدرت مدیریت مطلق و محکم و دست نیافتنی شما غلبه کند.
* روان شناسی شخصیت: هورمون مردانه تستوسترون که در بدن بانوان کمتر ترشح می شود این خصوصیت شخصیتی شما را پررنگ تر می کند.

انعطاف پذیرها با مبادی آداب ها ازدواج کنند
 
اگر شما شخصیت انعطاف پذیری داشته باشید، دیگران از با شما بودن لذت خواهند برد چون شما توانایی زیادی در روابط اجتماعی دارید و در صحبت کردن عالی هستید. احساسات قوی و روشن و واضح از خصوصیات برجسته شماست.
* گزینه ازدواج: شما بیش از همه با افرادی که مبادی آداب و مؤدب هستند کنار خواهید آمد. این افراد که سیاست بالایی در روابط خود دارند، رفتار شما را می پذیرند. فقط مراقب باشید با زبان بازی و صحبت های بی توقف خودتان آن ها را دل زده نکنید. در روابط با طرف مقابل تان رقابت نکنید. توصیه ما به هسمر شما این است که در صحبت کردن کم نیاورید. گرچه طرف مقابل شما بسیار خوش صحبت است ولی شما هم با اعتماد به نفس از خصوصیات خودتان بگویید. افرادی مثل همسر شما دوست دارند که شما نظرتان را درباره شخصیت و رفتارشان بی پرده بگویید.
* روان شناسی شخصیت: استروژن که یک هورمون زنانه است و در بدن بانوان بیش از آقایان ترشح می شود نقش اصلی را در بروز این خصوصیات شخصیت شما ایفا می کند. شاید بتوان گفت که این نوع ازدواج می تواند موفق باشد اما ضرورتی ندارد که همیشه این دو نوع شخصیت با هم ازدواج کنند.
منبع:راه کمال شماره 36

با احتیاط پای سفره عقد بنشینید

با احتیاط پای سفره عقد بنشینید
* مختصری از امور روزانه خود را ذکر کنید که به طور معمول و مستمر به آن مبادرت خواهید نمود؟
 
قبل از هر چیز معتقد هستم آن چه وظیفه و لازمه زندگی زناشویی است و طبق ضوابط به عهده همسر است با کمال علاقه و جدیت به طور مستمر باید انجام پذیرد و هیچ گونه فخرفروشی و اصطلاحاً منت گذاری نباید در بین باشد و پس از انجام وظیفه علاقه مند هستم به امور هنری بپردازیم که در بخش های دیگر به ذکر آن ها پرداختم.

* در حال حاضر میزان وابستگی شما در اموری از قبیل خرید و فروش، ایاب و ذهاب، انتخاب لباس، خورد و خوراک، نظافت خود و محل مسکونی، آرایش و غیره به خانواده خود و آشنایان تا چه حدی است؟
 
در حال حاضر نسبت به موارد مذکور تا حد زیادی با همکاری و مشورت کلیه اعضای خانواده و آشنایان و دوستان مبادرت می ورزم ولی در آینده علاقه مند هستم به طور مستقل و با توجه به اطلاعات و همکاری همسرم اقدام کنم.

* میزان مشارکت فکری و عملی شما در کلیه زمینه ها بین دوستان و آشنایان تا چه اندازه ای است؟ و آیا برای آن ها قابل پذیرش و احترام است ؟
 
ضمن این که علاقه زیادی به مشارکت در زمینه های مذکور دارم اغلب دوستان و آشنایان نسبت به پذیرش پیشنهادات من علاقه نشان می دهند.

* نظر و تعلقات و تعهدات شما در امور سیاسی، اجتماعی، مذهبی و میهنی به چه میزان و چگونه است؟ و به چه دسته و جمعیتی بیشتر بستگی دارید؟
 
در کلیه زمینه های مذکور در حد نیاز یک زندگی ساده و معمولی علاقه دارم و به مشارکت نسبی آن بی میل نیستم ولی به هیچ گروه و جمعیت خاصی وابسته نیستم و فعلاً علاقه چندانی هم به مشارکت دائمی با آن ها دارم.

* واکنش و نظر شما در مقابل مرگ، نقص عضو، یا بیماری خاص آینده همسر و فرزندانتان چیست؟
 
با چنین پیش آمدهایی به هیچ عنوان نمی توان مبارزه نمود و خود را باید با آن ها وفق دهم و زندگی را برای ادامه حیات مساعد کنم و می دانم اگر احساسات مشابه در این زمینه باشد جدایی امکان پذیر نیست.

* آیا موارد ناموفق کسبی و جدایی و طلاق در زندگی خانوادگی و بستگان نزدیک شما وجود داشته است؟ علت آن را چه می دانید؟
 
چنین اتفاقاتی به علل فراوان در اغلب فامیل ها پیش می آید و علل آن به جز نداشتن منطق و اصطلاحاً خودرأی بودن چیز دیگری نخواهد بود.

* آیا قبل و بعد از تصمیم گیری و انجام امور روزانه خود به خوبی به آن فکر می کنید؟ و دیگران را در آن سهیم نمی دانید و بر مصداق «خود کرده را تدبیر نیست» اعتقاد دارید؟
 
علاوه بر این که نسبت به امور گذشته خود چندان فکر نمی کنم و به همین سبب گذشته را برای آینده خود تجربه نمی کنم، این موضوع را یکی از صفات بد خود می دانم و به ناچار باید بپذیرم «خود کرده را تدبیرنیست» و روی اشتباهات خود به گونه ای می خواهم سرپوش بگذارم.

* صفاتی که در اصالت یک خانواده مختصر می شوند کدامند؟
 
صداقت و راستی و امانت داری، ایمان در کلیه ابعاد زندگی، اعتقاد به نظم و ترتیب و نظافت، احتراز از زشتی ها، احترام وافر به بقاء و ساختار زندگی، داشتن علم و دانش و فرهنگ مورد نیاز زندگی، احساس مسئولیت در قبال همسر و کلیه افراد جامعه.

* بدترین صفات یک همسر کدام است؟
 
به نظر من دروغگویی و آن چه که در شرع و عرف به عنوان خلاف به آن اشاره گردیده است و هتک حرمت و نداشتن منطق کافی و عدم توجه به وظایف بدترین صفات یک همسر است.

* روابط کلی خانواده شما با یکدیگر چگونه است؟
 
لطفاً به موارد اختلاف نظر و احیاناً اشتباه آن ها اشاره کنید و راه حل آن را نیز پیشنهاد نمایید.
ما به طور کلی و اکتسابی به یکدیگر احترام کافی و لازم را می گذریم و در اغلب موارد به مشورت با یکدیگر نسبت به امور خود مبادرت می ورزیم و مثل زندگی اغلب مردم اختلاف نظرهایی داریم ولی هیچ گاه به مشاجره و ناراحتی نرسیده ایم و به هر صورت با نظر افراد با تجربه موضوع را حل کرده ایم.

* نظم و نظافت را در زندگی خصوصی خود به چه نحو انجام می دهید و راه حل مطلوب آن را چه می دانید؟
 
علاقه وافر به نظم و نظافت دارم و معتقد هستم این امر مهم در زندگی مدیریت خاص خود را نیاز دارد.

* تفاوت سنی بین همسران تا چه حد معقول است و کلاً نظر شما نسبت به این موضوع چیست؟
 
تصور می کنم سن ازدواج در ایران برای خانم ها 25 الی 30 و آقایان 30 الی 35 باشد. بهترین زمان فاصله سنی حدود 7 سال مناسب است. ولی ضمن اظهارنظر مذکور معتقد هستم در هر سنی امکان یک زندگی مشترک موفق با بررسی های لازم میسر است.

* علاقه دارید با چه تیپ از رفقا و آشنایان در آینده رفت و آمد خانوادگی داشته باشید؟ و حد این رفت و آمدها را به چه میزان معقول می دانید؟
 
بیشتر علاقه مند هستم با افرادی رفت و آمد کنم که نسبت به کلیه موارد از خودم برتر باشند تا حداقل در آموزش رفتار و بحث های سازنده چیزی بیاموزم و این رفت و آمد را در حد معقول به گونه ای که برای دیگران مزاحمتی نداشته باشد می پذیرم و اعتقاد وافر دارم که رفت و آمد با افراد نامربوط اثر نامطلوب در زندگی دارد.

* نظر شما نسبت به همکاری با همسر خود در محیط زندگی و امور خصوصی یکدیگر چیست؟
 
با علاقه تمام معتقد هستم زمانی که استراحت لازم را را در محیط خانواده کرده ام و همسرم هیچ گونه سستی در انجام وظایف خود نکرده است و امور مربوط به خودم را کاملاً انجام داده ام با کمال علاقه به او کمک کنم.

* آیا با کلیه شرایط مندرج در قباله های ازدواج جدید موافقید؟ در غیر این صورت با کدام یک و به چه علت مخالفید؟
 
علاوه بر این که با کلیه آن ها موافق هستم و معتقد بر این اصل هستم که به عنوان تعهد کلیه مطالب این پرسشنامه قبل ازدواج با حقیقت و صداقت کامل تکمیل و به ضمیمه قباله ازدواج، در اختیار همسرم قرار گیرد تا مادام العمر به آن وفادار بمانم و هیچ گاه فراموش نکنم و تغییر رویه نادرستی انجام ندهم و در این رابطه احساسات و مقایسه با دیگران را فراموش می کنم.
منبع:راه کمال شماره 36

یادم تو را فراموش!

یادم تو را فراموش!

وسوسه همیشه دردسرساز است؛ وسوسه ورود به رابطه یا دوستی با کسی که لااقل در کوتاه مدت برایمان جذاب است. گفتیم وسوسه، چون این یک خواسته کوتاه مدت و اغلب غیرهدفمند و غیرمتعهدانه است. شما وارد رابطه جدی با کسی می شوید اما وقتی به خودتان می آیید که از نظر عاطفی در این رابطه غرق شده اید و به او وابسته؛ حالا احتمالاً نه راه پیش دارید، نه راه پس.
مقصود را مشخص کنید
گاهی هنوز تکلیفمان با خودمان معلوم نیست. نمی دانیم طرف مقابل را برای ازدواج قبول داریم یا نه. گاهی هم تکلیفمان با خودمان معلوم است. می دانیم آدمی که در طرف مقابل قرار دارد برای ازدواج مناسب است اما هنوز تصمیم نگرفته ایم که رابطه را وارد فازی کنیم که می تواند به شناخت و بعد هم ازدواج منتهی شود. رابطه های عاطفی غیر هدفمندی که هنوز معلوم نیست به ازدواج منتهی می شوند یا نه، ممکن است زخم های عاطفی جبران ناپذیری ایجاد کنند. قضیه این رابطه ها پیچیده است. وقتی دو طرف با تصمیم به ازدواج با هم معاشرت می کنند، حتی اگر رابطه شان به ازدواج منتهی نشود، دچار مشکل های بزرگی نمی شوند چون این آدم ها از اول می دانسته اند که در حال شناخت طرف مقابل هستند. به خاطر همین هم وقتی بعد از به دست آوردن حداقل های شناخت فهمیدند که طرف مقابل به دردشان نمی خورد، خیلی هم خوشحال می شوند و می روند دنبال زندگی شان و برای پیدا کردن همسر آینده شان دوباره تلاش می کنند؛ آن هم بدون سر خوردگی و کینه از کسی اما اگر در یک رابطه، هر دو نفر یا حتی یک نفر از آنها قصد مشخصی برای ازدواج نداشته باشند یا تکلیفشان با خودشان معلوم نباشد، رابطه در مسیری می افتد که احتمال به وجود آمدن مشکل برای هرکدام زیاد می شود.
یکی از مشکلاتی که این رابطه ها به وجود می آورند، زخم های عاطفی است. زخم عاطفی ای که یکی از طرفین دچارش می شود. ممکن است یکی از آنها بعد از مدت کوتاهی متوجه بشود که طرف مقابلش برای ازدواج آدم مناسبی است اما چون از اول بحث ازدواج و تلاش برای رسیدن به شناخت و نهایتاً ازدواج کردن وجود نداشته، طرف مقابل کنار می کشد.
اینکه تأکید می کنم باید قبل از ورود به چنین رابطه هایی تکلیفتان را بدانید، یک مثال ساده دارد که برای همه مان پیش آمده؛ در حال راه رفتن اگر یک اختلاف سطح ده سانتی متری را نبینید، ممکن است کمرتان دچار آسیب جدی شود. اما اگر بدانید جلوی پایتان یک پله یک متری است چون خبر دارید که وجود دارد، خیلی راحت از روی آن می پرید. ما فقط به جوان ها می گوییم که رابطه عاطفی و در نهایت ازدواج یک پیست دو است اما باید حواسمان را جمع کنیم که این پیست دو مانع هم دارد و اگر از این مانع ها خبر نداشته باشیم، ممکن است با سر بخوریم زمین. واقعیتش خیلی ساده انگارانه است که رابطه عاطفی را یک مسیر ساده و بی دردسر بدانیم.
داستانتان را بدانید
گاهی هم در راه شناخت خیلی چیزها را می بینیم اما به روی خودمان نمی آوریم یا براساس آنها تصمیم مشخصی نمی گیریم؛ مثلاً اینکه، طرف مقابلمان کمی اخلاقش تند و تیز است. این را می بینیم اما به خاطر احساس مثبتی که در آن مقطع از رابطه مان داریم، آن را جدی نمی گیریم اما وقتی هیجانات مثبتمان فروکش کرد و وارد فاز هیجانات منفی شدیم، همین چیزهایی که قبلاً به سادگی از کنار آنها می گذشتیم، برایمان مهم و دردسرساز می شوند. در این شرایط، اغلب رابطه را به بدترین شکل تمام می کنیم؛ اتفاقی که باعث می شود خاطره بد آن رابطه را برای همیشه پیش خودمان نگه داریم.
از طرفی دیگر، آدم هایی که در رابطه ها قرار می گیرند، در کوتاه مدت ممکن است احساس قرار گرفتن در یک زنگ تفریح را داشته باشند. اما بعد از تمام شدن هیجان اول، این زخم عاطفی است که دچارش می شوند. نکته مهم این است که اگر این رابطه هدفمند می بود، آنها با علم به اینکه این هیجانات افت می کند می پذیرند که یک آدم را می توانند دوست داشته باشند اما با هیجان کمتر. این یعنی رسیدن به بلوغ.
یعنی ممکن است قلب آدم برای کسی تند نزند. اما دوستش داشته و با او صمیمی باشد. در واقع خیلی چیزها وجود دارد که یک رابطه سالم را حفظ کند. در این مورد روان شناسی به اسم «استرانبرگ» بحث 24 استان عشقی را مطرح کرد. او تأکید دارد که داستان همه رابطه های عاطفی بالاخره یکی از این 24 داستان هستند. این داستان ها را با فضای بومی ما هم می شود تطبیق داد؛ مثلاً دخترهای ایرانی بیشتر داستان باغبانی دارند؛ یعنی همان حسی که ما باید با هم شروع کنیم و همه چیز را با هم بسازیم، اینکه از مهر و محبت تا مسائل مالی را با هم و از صفر شروع کنیم؛ ایده ای که لزوماً همیشه جواب نمی دهد.
منبع: همشهری جوان، شماره 227.

یادم تو را فراموش!

یادم تو را فراموش!

وسوسه همیشه دردسرساز است؛ وسوسه ورود به رابطه یا دوستی با کسی که لااقل در کوتاه مدت برایمان جذاب است. گفتیم وسوسه، چون این یک خواسته کوتاه مدت و اغلب غیرهدفمند و غیرمتعهدانه است. شما وارد رابطه جدی با کسی می شوید اما وقتی به خودتان می آیید که از نظر عاطفی در این رابطه غرق شده اید و به او وابسته؛ حالا احتمالاً نه راه پیش دارید، نه راه پس.
مقصود را مشخص کنید
گاهی هنوز تکلیفمان با خودمان معلوم نیست. نمی دانیم طرف مقابل را برای ازدواج قبول داریم یا نه. گاهی هم تکلیفمان با خودمان معلوم است. می دانیم آدمی که در طرف مقابل قرار دارد برای ازدواج مناسب است اما هنوز تصمیم نگرفته ایم که رابطه را وارد فازی کنیم که می تواند به شناخت و بعد هم ازدواج منتهی شود. رابطه های عاطفی غیر هدفمندی که هنوز معلوم نیست به ازدواج منتهی می شوند یا نه، ممکن است زخم های عاطفی جبران ناپذیری ایجاد کنند. قضیه این رابطه ها پیچیده است. وقتی دو طرف با تصمیم به ازدواج با هم معاشرت می کنند، حتی اگر رابطه شان به ازدواج منتهی نشود، دچار مشکل های بزرگی نمی شوند چون این آدم ها از اول می دانسته اند که در حال شناخت طرف مقابل هستند. به خاطر همین هم وقتی بعد از به دست آوردن حداقل های شناخت فهمیدند که طرف مقابل به دردشان نمی خورد، خیلی هم خوشحال می شوند و می روند دنبال زندگی شان و برای پیدا کردن همسر آینده شان دوباره تلاش می کنند؛ آن هم بدون سر خوردگی و کینه از کسی اما اگر در یک رابطه، هر دو نفر یا حتی یک نفر از آنها قصد مشخصی برای ازدواج نداشته باشند یا تکلیفشان با خودشان معلوم نباشد، رابطه در مسیری می افتد که احتمال به وجود آمدن مشکل برای هرکدام زیاد می شود.
یکی از مشکلاتی که این رابطه ها به وجود می آورند، زخم های عاطفی است. زخم عاطفی ای که یکی از طرفین دچارش می شود. ممکن است یکی از آنها بعد از مدت کوتاهی متوجه بشود که طرف مقابلش برای ازدواج آدم مناسبی است اما چون از اول بحث ازدواج و تلاش برای رسیدن به شناخت و نهایتاً ازدواج کردن وجود نداشته، طرف مقابل کنار می کشد.
اینکه تأکید می کنم باید قبل از ورود به چنین رابطه هایی تکلیفتان را بدانید، یک مثال ساده دارد که برای همه مان پیش آمده؛ در حال راه رفتن اگر یک اختلاف سطح ده سانتی متری را نبینید، ممکن است کمرتان دچار آسیب جدی شود. اما اگر بدانید جلوی پایتان یک پله یک متری است چون خبر دارید که وجود دارد، خیلی راحت از روی آن می پرید. ما فقط به جوان ها می گوییم که رابطه عاطفی و در نهایت ازدواج یک پیست دو است اما باید حواسمان را جمع کنیم که این پیست دو مانع هم دارد و اگر از این مانع ها خبر نداشته باشیم، ممکن است با سر بخوریم زمین. واقعیتش خیلی ساده انگارانه است که رابطه عاطفی را یک مسیر ساده و بی دردسر بدانیم.
داستانتان را بدانید
گاهی هم در راه شناخت خیلی چیزها را می بینیم اما به روی خودمان نمی آوریم یا براساس آنها تصمیم مشخصی نمی گیریم؛ مثلاً اینکه، طرف مقابلمان کمی اخلاقش تند و تیز است. این را می بینیم اما به خاطر احساس مثبتی که در آن مقطع از رابطه مان داریم، آن را جدی نمی گیریم اما وقتی هیجانات مثبتمان فروکش کرد و وارد فاز هیجانات منفی شدیم، همین چیزهایی که قبلاً به سادگی از کنار آنها می گذشتیم، برایمان مهم و دردسرساز می شوند. در این شرایط، اغلب رابطه را به بدترین شکل تمام می کنیم؛ اتفاقی که باعث می شود خاطره بد آن رابطه را برای همیشه پیش خودمان نگه داریم.
از طرفی دیگر، آدم هایی که در رابطه ها قرار می گیرند، در کوتاه مدت ممکن است احساس قرار گرفتن در یک زنگ تفریح را داشته باشند. اما بعد از تمام شدن هیجان اول، این زخم عاطفی است که دچارش می شوند. نکته مهم این است که اگر این رابطه هدفمند می بود، آنها با علم به اینکه این هیجانات افت می کند می پذیرند که یک آدم را می توانند دوست داشته باشند اما با هیجان کمتر. این یعنی رسیدن به بلوغ.
یعنی ممکن است قلب آدم برای کسی تند نزند. اما دوستش داشته و با او صمیمی باشد. در واقع خیلی چیزها وجود دارد که یک رابطه سالم را حفظ کند. در این مورد روان شناسی به اسم «استرانبرگ» بحث 24 استان عشقی را مطرح کرد. او تأکید دارد که داستان همه رابطه های عاطفی بالاخره یکی از این 24 داستان هستند. این داستان ها را با فضای بومی ما هم می شود تطبیق داد؛ مثلاً دخترهای ایرانی بیشتر داستان باغبانی دارند؛ یعنی همان حسی که ما باید با هم شروع کنیم و همه چیز را با هم بسازیم، اینکه از مهر و محبت تا مسائل مالی را با هم و از صفر شروع کنیم؛ ایده ای که لزوماً همیشه جواب نمی دهد.
منبع: همشهری جوان، شماره 227.

22 نکته برای صبح زود بیدار شدن

22 نکته برای صبح زود بیدار شدن

در زیر 22 نکته برای رسیدن به عادت صبح زود از خواب بلند شدن ذکر شده که در نوع خودشان جالب هستند و اگر کسی اراده کافی داشته باشد، می تواند با آن نکات، این عادت بسیار خوب و مفید را در خود ایجاد کند:

1- محیط خواب تان را برای بیدار شدن مساعد کنید:
 
جایی که در آن می خوابید و صبح قرار است در آن بیدار شوید خودش می تواند یک عامل برای سحرخیزی باشد. هرچند این عامل در افراد مختلف متغیر است اما مثلاً نظم اتاق خواب سبب شود شما احساس کنید سر زمانی که با خود قرار گذاشته اید، باید از خواب بیدار شوید.

2- به اندازه کافی بخوابید:
 
یکی از عوامل اصلی است که سبب می شود افراد با زود از خواب بیدار شدن مشکل داشته باشند. در اصل داشتن خواب کافی، زود بیدار شدن از خواب را چندین بار آسان تر می کند.
بایستی کمی با خودتان برای رفتن به موقع به رختخواب جدال نموده و سعی کنید بر نگرانی از دست دادن ساعات انتهایی شب و بعضاً نیمه شب پایان دهید. البته جای نگرانی هم نیست، می توانید این ساعات را با سحرخیزی در فردا صبح به دست بیاورید.

3- کارهای روز بعدتان را در شب قبلش مشخص کنید:
نوشتن و یادداشت کردن کارهای مهمی که قرار است صبح بعد از بیدار شدن از خواب انجام دهید، می تواند اراده شما را در سحرخیزی و شروع بی درنگ روزمرگی تان محکم تر کند. هرچه اراده قوی تری داشته باشید، راحت تر می توانید سحرخیز شوید.

4- در رختخواب مطالعه نکنید:
 
گذراندن چندین دقیقه در رختخواب و سعی در آرام کردن جسم و روح تان، بدن شما را متوجه می سازد که زمان خواب فرا رسیده است. با تمرین در این زمینه می توانید کم کم با ورود به رختخواب در کمتر از 10 دقیقه به خواب بروید. پرداختن به کارهای جنبی مثل کتاب خواندن بیشتر باعث به هم ریختگی فکر و طولانی شدن زمان به خواب رفتن می شود.

5- بلافاصله قبل از خواب چیزی نخورید:
 
اگر در فاصله زمانی کمتر از دو ساعت به خوابیدن چیزی بخورید و بعد به رختخواب بروید، بدن شما درگیر هضم غذا خواهد بود. این امر می تواند در خواب شما اختلال ایجاد کند یا اصلاً زمان به خواب رفتن تان را طولانی کند.

6- استرس را در خودتان از بین ببرید:
 
استرس یکی از مواردی هست که همیشه سبب کم خوابی می شود. می توان استرس را با تمرینات ویژه یوگا یا سعی بر کنترل نحوه تنفس و سایر موارد قبل از رفتن به رختخواب کاهش داد.

7- به خودتان جایزه بدهید:
 
همیشه قرار نیست با این تفکر از خواب بیدار شوید که مثلاً کلی کار دارید. می توانید برای خودتان در صورتی که زود از خواب بیدار شوید، مواردی را به عنوان جایزه تعیین کنید، مثلاً دیدن یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی مورد علاقه، خوردن صبحانه ای خاص یا خوردن یک بستنی در شروع صبح یا هر چیز دیگری که می تواند برای بیدار شدن و ترک سریع رختخواب در صبح زود به شما انگیزه دهد.

8- نرمش های صبحگاهی:
 
قدری نرمش یا ورزش خاص در شروع صبح می تواند سبب گردش بهتر خون در بدن شود، شما را در شروع صبح شاداب تر نماید و در نهایت روزتان را به بهترین شکل ممکن شروع کنید.

9- در رختخواب به خودتان برای بیدار شدن دروغ نگویید:
 
همیشه سعی کنید بلافاصله بعد از بیدار شدن، رختخواب خودتان را ترک کنید. این که مثلاً 10 یا 20 دقیقه دیگر از جایم بلند خواهم شد، در حالی که بیدار شده اید، اصلاً به شما کمکی نخواهد کرد و هرچه بیشتر در رختخواب بمانید، بدن تان تمایلش برای بازگشت به خواب عمیق بیشتر می شود.

10- با پنجره های باز بخوابید:
 
هوای تازه برای همه ما خوب است و سبب می شود تا خواب عمیق تر و آرام تری داشته باشیم.

11- سعی کنید با طلوع خورشید بیدار شوید:
 
بیدار شدن با طلوع خورشید از نظر روان شناسی باعث می شود در شروع روز بسیار سرحال تر باشید و بدن تان نیز کم کم برای بیدار شدن در این زمان خاص، تبدیل به ساعت می شود.

12- بر تمرین دادن بدن اصرار داشته باشید:
 
سعی کنید همیشه رأس یک ساعت خاص از خواب بیدار شوید. بیدار شدن از خواب در یک ساعت خاص می تواند سبب ایجاد عادت برای بیداری در آن ساعت شود. فراموش نکنید سحرخیزی تنها یک عادت است.

13- به بدن خود گوش دهید:
 
بدن شما خیلی خوب می تواند احتیاجاتش را به شما اطلاع دهد. اگر هنگامی که صبح از خواب بیدار می شوید هنوز احساس خستگی و کرختی می کنید، سعی کنید شب ها زودتر به رختخواب بروید. بدن شما کم کم یک الگوی معین برای خوابیدن و بیدار شدن پیدا می کند و کاملاً بر آن منطبق خواهد بود.

14- زنگ ساعت خود را تغییر دهید:
 
اجازه ندهید هر روز با یک زنگ خاص و همیشگی بیدار شوید. این روند برای خودتان هم خوشایند نخواهد بود و بعد از مدتی زنگ ساعت تان دیگر نمی تواند شما را بیدار کند.

15- برای فردا صبح آماده باشید:
 
سعی کنید چیزهایی که برای فردا صبح احتیاج دارید را شب قبل آماده کنید، مثلاً کیف وسایل تان، لباس های تان یا وسیله خاصی که باید همراه داشته باشید و... در این شرایط دیگر نیازی ندارید در رختخواب به این موارد و آماده سازی شان فکر کنید.

16- با رادیو بیدار شوید:
 
استفاده از رادیو به جای زنگ ساعت علاوه بر تنوع می تواند در بسیاری از افراد سبب ایجاد انگیزه در ترک رختخواب شود.

17- از ساعات اضافی صبح بهره ببرید:
 
هدف از صبح زود بیدار شدن چیست؟ وقتی هر صبح زود از خواب بلند شوید، مسلماً در شروع بسیاری از روزهای تان یکی، دو ساعت وقت آزاد و اضافی خواهید داشت که مغزتان در آن هنگام از صبح شاداب ترین ساعات و آماده ترین ساعتش را می گذراند. می توانید از این ساعات استفاده بسیار مفیدی بکنید و بهتر است برای این ساعات برنامه خاصی داشته باشید.

18- قرارهای مهم خود را در صبح بگذارید:
 
داشتن قرارهای ملاقات مهم در صبح می تواند انگیزه کافی به هر فردی برای بیدار شدن در صبح زود را بدهد.

19- برای خودتان یک شریک مشابه پیدا کنید:
 
راستش در برخی موارد بد نیست برای سحرخیز شدن با یکی مثل خودتان که دوست دارد سحرخیز باشد ولی فکر می کند نمی تواند، همراه شوید. در این شرایط اگر هر دو واقعاً برای بیدار شدن در صبح زود تصمیم گرفته باشید، می توانید در استواری بر این تصمیم، در یکدیگر مؤثر باشید.

20- به دیگران راجع به سحرخیزی خود بگویید:
 
بگذارید همه اطرافیان تان بدانند شما صبح زود از خواب بیدار می شوید. این که وانمود کنید هنوز مثل گذشته هستید، باعث می شود مثل گذشته شوید.

21- خواب های روزانه را ترک کنید:
 
کسانی که در روز خواب حتی کوتاهی هم دارند، برای خواب شب مشکل دارند. سعی کنید اگر به این نوع از خواب عادت دارید، آن را به مرور ترک کنید چون اختلال در خواب شب یکی از علل اصلی عدم بیدار شدن در ساعت دلخواه صبح است.

22- علمکرد خود را دنبال کنید:
 
بد نیست عملکرد خود را در زمینه سحرخیزی دنبال کنید و تجزیه و تحلیلش کنید تا ببینید آیا واقعاً دارید به هدف خود یعنی سحرخیزی نزدیک می شوید یا دور.
با چندین روز تمرین و سعی، به راحتی می توان عادت سحرخیزی را ایجاد کرد. فقط کافی است این امر را به صورت یک عادت دایم در بدن ایجاد کرد. با این تمرینات و داشتن اراده در روزهای آتی، زمان خواب و بیدار شدن تان دیگر دست شما نخواهد بود و بدن تان به خوبی در این موارد برای شما تصمیم می گیرد.
منبع:کوچه ما، شماره 11